مقایسه متغیرهای شناختی ـ انگیزشی دانشآموزان ورزشكار و غیرورزشكار |
آموزش و پرورش به مثابه، یک سازمان رشد یابنده، همیشه در طول تاریخ مورد توجه بوده است. وظیفه اصلی نظام آموزشی، تأمین و تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمدی است که در زمینههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، راه را برای توسعه پایدار و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی هموار سازد.
نیل به این اهداف درنظام آموزشی، مستلزم برنامهریزی دقیق ، مدیریت و رهبری افراد لایق و کاردانی است که بتوانند برنامهها را با موفقیت اجرا کنند، از آنجائیکه فرایند آموزش و پرورش با انسان سروکار دارد و چون انسان موجودی پیچیده است، از این رو نظام آموزشی و کارورزان آن به ایفای دشوارترین و پر مسئولیتترین وظایف اجتماعی اشتغال دارند، چرا که تربیت انسان با در نظرگرفتن کلیه ابعاد و ویژگیهایش نیاز به سازماندهی اصولی و علمی و کارشناسانه دارد.
دانشآموزان غیر ورزشکار و بدون فعالیت، بدون پذیرش هر گونه تعهد اجتماعی، دارای استرس و اضطراب بالا، ریشه هر نظام آموزشی را سست خواهد کرد. لذا توجه روزافزون به بخش تربیت بدنی مدارس آموزش و پرورش باعث تشکیل خیل عظیمی از جمعیت سالم، پرتلاش، متعهد و هدفدار، خواهند شد و برای دستیابی به این امر مهم باید برنامهریزیهای دقیق، اصولی و کاربردی و روانشناسانه در بخش تربیت بدنی مدارس انجام گیرد (محرم زاده، مهرداد، 1376).
1.1. بیان مسأله
امروزه عملکرد دانشآموزان در زمینه ورزش و فعالیتهای جسمانی مقولهای مهم و مورد توجه دستاندرکاران تعلیم و تربیت است بهبود ورزش در مدارس، نه تنها موجب سلامت روح و جسم فراگیران میشود بلکه نشاط جامعه و بهبود عملکرد تحصیلی فراگیران در سایر زمینهها را نیز همراه خواهد داشت. گرایش به تربیت بدنی و ورزش از جمله مسائلی است که در سالهای اخیرمورد توجه دانشمندان تربیتی و اجتماعی قرار گرفته است. گرایشهای ورزشی دانشآموزان وسیله مناسبی برای رشد و
خرید فایل متن کامل این پایان نامه :
تعالی بخشیدن به شخصیت آنها است. از طرف دیگر گرایش فزاینده به ورزش[1] و عملکردهای ورزشکاران باعث پیدایش مسائل و موضوعات اجتماعی، روانشناسی و حتی سیاسی شده است.
یکی از رویکردهای مهم در تعیین رابطه میان عوامل انگیزشی و شناختی با پیامد تحصیلی و عملکرد که در دو دهه گذشته توجه زیادی به خود جلب کرده رویکرد شناختی و اجتماعی دوئک[2] میباشد. مفاهیم کلیدی این رویکرد را: 1- باورهای هوشی و2- اهداف پیشرفت تشکیل میدهند، دوئک در این رویکرد باورهای هوشی را به باور هوشی افزایشی و باور هوشی ذاتی[3] تقسیم کرده و توضیح داده است که باور هوشی افزایشی به این مطلب اشاره دارد که هوش، کیفیتی انعطافپذیر و قابل افزایش است و دانشآموزانی که باور افزایشی دارند بر بهبود مهارتهایشان تاکید دارند، و تا حد امکان برای غلبه بر ناکامیها و شکستهای گذشته تلاش میکنند. در مقابل، باور هوشی ذاتی به این مطلب اشاره دارد که هوش کیفیتی ثابت و غیرقابل افزایش است و دانشآموزان با باور هوشی ذاتی برای رسیدن به اهدافشان و غلبه بر مشکلات، حداقل تلاش را به خرج میدهند (رستگار و همکاران، 1390).
کاربرد نظریه اهداف پیشرفت در محیطهای ورزشی نیز کاملاً تایید شده است، در همین راستا محققان کلاس درس مانند (آمزوآرکر1988، نیکولز[4] 1984 و 1989، هاشمی 1387 ) بیشتر از دو دهه از نظریه دستیابی به هدف، برای بررسی انگیزة دانشآموزان استفاده کردند. اخیراً این نظریه در زمینه تربیت بدنی نیز بررسی شده است. اگر چه این نظریه به چند دهة قبل ارائه شده است، اما کار نیکولز(1989، 1984) این نظریه را پیشرفت داد و به محققان تربیتی معرفی کرد. (هاشمی، 1387)
در واقع تحقیقات اخیر در تاکید نظریه نیکولز نشان داده است که واقعیت اجتماعی تجربه ورزشی به نوع جهتگیری هدفی آن، وابسته است و نوع تعبیر از پیشرفت ورزش تحت تاثیر مجموعهای از ادراکات، نگرشها و باورهاست (جمشیدی، 1385).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-05-10] [ 05:51:00 ق.ظ ]
|